۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

به من نزديكه، همون قدر كه تو از من دوري (2)


زير گنبد مسجد امام اصفهان، جايي هست كه هر صدايي كه توش توليد شه، هفت بار پژواك پيدا مي كنه.
عيد امسال رفتيم اصفهان، از صبح عالي قاپو و ميدون امام رو گشتيم و دم دماي اذان ظهر بود كه نوبت رسيد به مسجد امام. مسجد رو ديديم و وقتي رسيديم به زير گنبد، راهنما واسمون همين قضيه رو توضيح داد. بعد هم گفت كه حالا مي تونيم خودمون امتحان كنيم. يه آقاي چهل، چهل و پنج ساله ي خوش تيپ با كت و كراوات رفت و واستاد اون جا. بعد از بقيه پرسيد كه چي بگم؟
پسرش كه اون جا بود گفت: «بابا كف بزن.»
بقيه هم هركدوم يه چيزي گفتن.
يهو سرشو گرفت بالا و داد زد: خداااااااااااااااااااااااااااا.
همه ساكت شدن و صدا هفت بار برگشت.

"خدا
خدا

خدا

خدا

خدا

خدا

خدا"
سر آقاهه هنوز بالا بود. انگار منتظر جواب باشه. بعد همين جوري كه سرش بالا بود با خنده گفت: « ببينيم كسي به دادمون مي رسه؟»

چند ثانيه بعد سرش رو آورد پايين. كراواتش رو مرتب كرد و به پسرش گفت: «بريم بابا»
بعد اون دوتا رفتن. نفر بعد كه رفت تو جايگاه شروع كرد به كف زدن.
دم دماي اذان ظهر بود.

پ.ن:
1. عنوان از حسين پناهي
2.عكسشم خودم گرفتم.
3.ببخشيد يه مدت كم نوشتم، نطقم كور شده بود :دي!

۵ نظر:

موزی گفت...

شاید برات خوش آیند نباشه ولی منو یاد جلال آل احمد می ندازی

صدف گفت...

چقدر من دوست دارم اين پستو، يه حسه خيلي خوبي داره توش.خيلي خيلي خوب!

مه سا گفت...

موزي، اين الان تعريف بود يا انتقاد؟



صدف، بالاخره يه بارم باس ما كِيف ِ شاتوتا رو جبران كنيم ديگه :دي ( عمرن نمي تونم البته)

عارفه گفت...

ما که راهنمایی بودیم مثل احمق ها اون زیر آهنگ خوندیم!
کاش منم خدام و صدا می زدم):

مه سا گفت...

سه بار جواب كامنتتو نوشتم و پاك كردم.