۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

هفت- حکایت شوفر شدنِ من 2

امروز آخرین جلسه از جلسات پنجگانه ی علائم راهنمایی و رانندگی را گذراندم. نکات جالب این جلسه را به حضور می رسانم :دی!

1-معلم: بچه ها موقع رانندگی حق خوردن و آشامیدن نداریم.
یکی از بچه ها: استاد! حق ِ کشیدن چی؟!

2-یکی از بچه ها: استاد ما یه فامیل داشتیم که راننده بود! بعد انقدر مهارت داشت که موقع رانندگی، رو صندلی چهارزانو می نشست!

3-معلم: موقعی که دارید پارک می کنید راهنمای راست می زنید. اما موقعی که دارید از پارک در می آید راهنمای راست می زنید!
بچه ها: استاد هر دو موقع راهنمای راست؟
معلم: نه دیگه، فقط موقع پارک کردن
(خنده ی بچه ها)
بچه ها: اِاِ! پس قبول دارید الان اشتباه گفتید دیگه؟
معلم:نه! اصلاً


4-معلم: موقع ترمز باید پنجه ی پا روی پدال باشد و کف پا روی آسفالت!!!

5-معلم:بچه ها ما از این نظر باید به کشور خودمون افتخار کنیم که می شه گفت بر خلاف کشورهای دیگه ما اصلاً آلودگی صنعتی نداریم. می دونید چرا؟ چون ما اصلاً صنعت نداریم!

6-معلم: واقعاً جای تاسفه که کشوری باقدمت 7000 سال، باید از پاکستان که کلاً 63 سال عمر داره بنزین بخره! بچه ها پاکستان هم سن منه!!

7-معلم: بچه ها ماشین می فهمه! من چند واحد روانشناسی ماشین گذروندم! اِ! چرا می خندید؟ جدی می گم به خدا!



پ.ن: الان کلی دلم گرفته می باشد، ولی خوب الان نمی نوشتم یادم می رفت، مثل خیلی چیزهای دیگر..

۱ نظر:

$|-|oOKii گفت...

:))
عالــــی....چرا دلت گرفته؟! نبینم دلت گرفته باشه ها!!