
تازگيا وَختي مي خوام از خيابون رد شم، قبلش يه دوساعتي واي ميستَــَم، بعد رد مي شم.
واسه خودم خيلي سوال برانگيز بود اين رفتار.
امروز دليلشو فهميدم.
قضيه اينه كه انقدر وسط هر كاري پشت خودمو خالي كردم، حالا مي ترسم نكنه برم تا وسط خيابون و يهو اون كاري كه بايد انجام داد رو، انجام ندم. مثلن يهو وختي باس واستم تا ماشينه بره، واي نـَستم يا يه چيزي تو اين مايه ها. نه اين كه بلد نباشم رد شَما. نه اين كه بخوام خودمو به كشتن بدَما. نه. همش اينه كه بخوام يهو پشت خودمو خالي كنم. بخوام يهو بي هيچ دليلي كاري كه شروع كردمو تموم نكنم.
باورتون مي شه؟
پ.ن: باور كنيد.