
من اصلاً مخالف ساختار شكني نيستم. اما فكر مي كنم بهتر است وقتي ساختار را بشكنيم كه حرفي براي گفتن باشد، نه اين كه صرفاً بشكنيم براي تنوع. نظرم راجع به فيلم "شبانه" دقيقاً همين است كه صرفاً يك ساختاري را شكسته، بي آنكه حرف خاصي داشته باشد. از همان ابتداي فيلم شخصيت پردازي افتضاح توي ذوق آدم مي زند. شخصيت هاي كليشه اي: آدم هاي مطلقاً خوب (تريپ جبهه..) ، آدم هاي مطلقاً بد (سيگار، بيليارد) و مثلاً شخصيت اصلي كه گير كرده بين خوب و بد!! اي بابا! حالا خوبه ساختارشكني كردي شما!
يك چيزي كه من نمي فهمم، كاركرد "پيغام گير" است در فيلم هاي ايراني. انگار پيغام گير براي اين است كه تو بنشيني پاي تلفن و گوش بدي به پيغام كسي كه نمي خواي باهاش حرف بزني!
تقريباً در هر فيلمي كه پيغام گير هست، اين جملات را مي شنويم "ببين فلاني! مي دونم خونه اي. گوشيو بردار مي خوام باهات حرف بزنم!!!"
يك جاي فيلم هم اميرحسين صديق به هديه تهراني مي گويد:" از خانومي به زيبايي شما، اين رفتار بعيده!!"====> تو خود حديث مفصل بخوان..
حالا همه ي اينا به درك! از سالن كه خارج مي شي، اون صندوقاي نظرسنجي كوفتيو مي بيني كه سه تا گزينه جلوت گذاشته:
- خوب
- بسيار خوب
- عالي
دم ِ اون آدم گرم كه روي "عالي" خط زده بود و بزرگ نوشته بود "گـُه"
واقعاً گـــــــــــــــــــــــُه!!
پ.ن:
- كسي مي دونه اين فيلم چرا چند سال توقيف بوده؟ اگر مي دونيد به ما هم بگيد و مژدگاني دريافت كنيد.
- عنوان، شعر ياس مي باشد با مقدار زيادي تغيير!
- عكسش رو هم اونايي مي فهمن كه فيلم رو ديدن، ولي خواهشاً نرين ببينين..
۲ نظر:
ِD:
من ندیدمش...حالا که این جوریه نخواهم هم رفت دید... D:
مرسي شوكي! واقعاً مرسي :دي!
ارسال یک نظر