۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

يادم تو را فراموش

" هیچ كس نمی داند كارگاه فراموش شده چه قدر قدمت دارد، مسافتش آن قدر طولانيست كه نه می توانيم و نه می خواهيم طی اش كنيم.
هيچ كس در كارگاه فراموش شده خيلی پيش نرفته مگر آن آدم كه چارلی گفت درباره ی آن جا كتاب نوشته، و من از خودم می پرسم كه مشكل او چه بوده كه هفته ها را درآن جا سپری كرده.
كارگاه فراموش شده، فقط پيش مي رود و می رود و می رود و می رودو می رود و می رود و می رود و می رود و می رود. می‌فهميد. جای بزرگی ست، خيلی بزرگتر از جايی كه ما هستيم.

جلو ورودی كارگاه فراموش شده، يك دروازه قرار دارد. كنار دروازه، مجسمه ی يك چيز فراموش شده است. تابلويی در بالاي دروازه نصب شده كه می گويد:

" اين دروازه ی كارگاه فراموش شده ست.
احتياط كنيد.
خطر گم شدن"


از كتاب " در قند هندوانه" ، ريچارد براتيگان

هیچ نظری موجود نیست: